View this email in your browser

در خبرنامه‌ی بی‌پلاس حرف‌هایی رو که در خود پادکست زدیم ادامه می‌دیم. گاهی از نویسنده‌هایی می‌گیم که کتاب‌هاشون رو در پادکست معرفی کردیم، گاهی کتاب‌هایی رو معرفی می‌کنیم که شبیه یا در راستای کتاب‌های معرفی شده هستند و گاهی هم حرف‌های دیگری می‌زنیم درباره‌ی موضوعات پادکست.

در این خبرنامه‌ی رفتیم سراغ مالکوم گلدول. جامعه‌شناس، روزنامه‌نگار و نویسنده‌ای که تا امروز هر کتابی نوشته پرفروش بوده. در اپیزودهای اول، نهم و دوازدهم بی‌پلاس درباره‌ی کتاب‌های استثنائی‌ها، نقطه‌ی عطف و در یک چشم به هم زدن از گلدول حرف زدیم و در مقدمه و مؤخره‌ی اپیزودها هم ازش تعریف کردیم. همونجا البته اشاره هم کردیم که گلدول منتقدانی هم داره. حالا در این شماره از خبرنامه به کمک مطالبی که اینجا و اینجا خوندیم بیشتر درباره‌ی نقدهایی که به گلدول شده صحبت می‌کنیم.

گلدولی دیدن

پرفروش شدن کتاب‌های گلدول بیشتر از اونکه به خاطر موضوعاتشون باشه، نتیجه‌ی ساده نوشتن و مدل تحلیلشه. مدلی که گلدول کار می‌کنه انقدری جاافتاده که الان "گلدولی" دیدن یه موضوع و تحلیل کردنش، به عنوان اصطلاح استفاده می‌شه. همین گلدولی نگاه کردن به مسائل هم هست که صدای منتقدینش رو درآورده.

اینکه از چه موضعی با کتاب‌های گلدول مواجه می‌شیم خیلی مهمه. دو موضع کلی می‌شه داشت. اول به عنوان سرگرمی دوم به عنوان متن علمی. در شکل اول داریم کتاب لذت‌بخشی می‌خونیم که نشونمون می‌ده می‌شه مسائل رو از زاویه‌های مختلفی دید. اما در شکل دوم ممکنه خواننده به عنوان یک بررسی دقیق علمی به نوشته‌هاش استناد کنه. شرایط وقتی حساس می‌شه که یادمون بیاد موضوع بیشتر کارهای گلدول چیه. گلدول درباره رفتار انسانی مینویسه. رفتارهای جوامع انسانی رو بررسی می‌کنه و از توش یک قانون‌مندی برای این رفتارها در می آره. اشکال عمده‌ای که منتقدین وارد می‌کنن اینه که رفتارهای انسانی عموماً‌ گسترده‌تر و پیچیده‌تر از چیزی هستن که بشه قانون‌مندی براشون قائل بود.
یعنی کار وقتی اشتباه می‌شه که بخوایم به عنوان مستندات علمی به نوشته‌های گلدول تکیه کنیم. یکی از مسائل جدی در مدل نگاه گلدول، اینه که مسائل پیچیده‌ رو،‌ به نفع همه‌فهم کردنشون،‌ زیادی ساده می‌کنه. از اون مهم‌تر، خیلی وقت‌ها نتیجه‌گیر‌ی‌هاش بر پایه‌ی منطق و شواهد مناسبی نیست. مخالفین روشش می‌گن این مسیر اشتباه باعث می‌شه درک‌ درستی از واقعیت نداشته باشیم. در واقع برای ساده‌سازی، اومدیم شواهدی که متناقض با فرضیه‌ی اولیه بودن رو از مطالعات حذف کردیم.


اولین موضوعی که گلدول در دنیای حرفه‌ای‌ و به عنوان یک نویسنده بررسی کرد، دلایل کاهش جرم بعد از دهه‌ی ۹۰ در آمریکا و به ویژه نیویورک بود. پاسخ گلدول برای رسیدن به اینکه چرا جرم و جنایت کاهش پیدا کرد، پاسخ معمولی نبود. اما قبل از اینکه سراغ دلایلی بریم که گلدول دیده، بد نیست اشاره‌ای بکنیم که در اپیزود فریکونومیکس هم از قول Steven Levitt و Stephen Dubner، نویسنده‌های کتاب، به این مسئله نگاه کردیم. مدل تحلیل نویسندگان کتاب فریکونومیکس هم مدل تا حدی غیر‌معمول ولی منطقی بود. پیشنهاد می‌کنیم تحلیلشون رو بشنوین. 

گلدول میاد مدل گلدولی نگاه میکنه به قضیه. میگه پاک کردن گرافیتی‌ها از متروها و تعمیر شیشه‌های شکسته‌ی ساختمان‌های شهر، کم کم فضای جرم‌خیز شهر رو امن و زنده‌ کرد. تاکید گلدول این جا میره روی رفتار جمعی که شهروندان انجام دادن. میگه این رفتار نقطه‌ی عطفی بود برای کاهش جرم و جنایت در آمریکا. 

منتقدین در جواب استدلال گلدول میگن هر‌چند فضاهای متروکه به افزایش جرم منجر میشن، اما تنها با تغییر این فضاها جرم و جنایت کم نمیشه. با این اتفاقات شما فقط فضای جرم‌خیز رو تغییر دادین. جرم رو که ریشه‌کن نکردین. این نکته چیزیه که گلدول بهش اشاره‌ای نکرده.

یک مثال می‌زنی؟

مثلاً در کتاب نقطه‌ی عطف گلدول ادعا می‌کنه این تبلیغات گسترده نیست که  یک کالا رو Trend و محبوب می‌کنه. اینجا گلدول، از تمام موارد نقض این ادعا، که اتفاقا  کم‌ هم نیستن، چشم‌پوشی کرده. این که چقدر چنین مدل برداشتی از نوشته‌های گلدول منصفانه یا درسته، خیلی مهم نیست. چیزی که مهمتره اینه که طیف وسیعی از خواننده‌ها، مسحور قلم و بیان شفاف و روایت‌های داستانیش میشن. دیگه حواسشون به شیوه استدلال نیست. نتیجه‌گیری رو دربست می‌پذیرن و بعد در بحث‌های مختلف ارجاع می‌دن به این نتیجه‌گیری‌های به ظاهر منطقی.
چرا گلدول این طوری نتیجه گیری می‌کنه؟ چون خوب داستان گفتن براش از انسجام داشتن نوشته مهم‌تره. برای همین گاهی از استدلال‌هایی استفاده می‌کنه که هرچند کم‌دقت هستند ولی گروه بزرگتری از مخاطب‌ها رو درگیر و سرگرم می‌کنند. چیزی هم که صدای منتقدهاش رو در می‌آره همینه. نگرانیشون اینه که نفوذ و اثرگذاری بالای گلدول باعث می‌شه، طیف وسیع مخاطبها به خطا حرفهاش رو به عنوان حقایق علمی باور کنن. 

به تعبیری گلدول کارش مثل کارگردان‌هاییه که بر اساس داستان واقعی فیلم می‌سازن. مبنای کارش خط اصلی داستان واقعیه اما این‌قدر با نقاشی‌های جذاب، هیجان انگیز و داستان‌‌های جذاب و درگیرکننده این خط اصلی رو می‌پوشونه که سخت می‌شه مرز واقعیت و رنگ و لعاب اضافه شده بهش رو تشخیص داد. 

پس چرا ما خوندن گلدول رو پیشنهاد می‌دیم؟

ممکنه ما هم با بعضی از این انتقادها تا حدی موافق باشیم، اما همون طور که در وبلاگ فریکونومیست اشاره شده، فارغ از اینکه چقدر تحلیل‌های گلدول دقیق یا بی‌عیب و نقص هستند میشه کتاب‌های گلدول رو خوند و لذت برد. مهم اینه که گلدول با آثارش باعث فکر کردن می‌شه. نکته اینه که از چه موضعی با نوشته‌هاش برخورد کنیم. اگر با شناخت درست سراغشون بریم هم سرگرم‌کننده هستن و هم آموزنده. گلدول یادمون میندازه که به هر مسئله از جهات مختلف میشه نگاه کرد. اما نباید عینک شکاکیت رو موقع خوندنش جا بگذاریم. اصل حرف اینه که هیچ استدلالی بدون تفکر و بررسی، پذیرفتنی نیست.

ما هنوز هم نوشته‌های گلدول رو پیشنهاد می‌کنیم، نه فقط چون نثرش روونه و جذاب. بلکه بیشتر چون دید بهمون می‌ده. برای اینکه یادمون می‌ندازه به چه روش‌های دیگه‌ای می‌شه دید. که هر استدلالی رو چشم بسته قبول نکنیم. اصلن چطور باید به باورها شک کنیم. حتی به استدلال‌های خود گلدول.

از گلدول سه کتاب در فصل اول معرفی کردیم. کتاب‌های Outliers، The Tipping Point و Blink هر سه به فارسی ترجمه شدند و می‌توانید از  اینجا بخریدشون.

Instagram
Email
Website
شما این ایمیل رو دریافت می‌کنید چون در خبرنامه‌ی بی‌پلاس عضو شدید. اگر تمایل به دریافت این ایمیل‌ها ندارید می‌تونید عضویتتون رو از اینجا لغو کنید.

Copyright © 2018 Bplus podcast, All rights reserved.
 
Our maili 1050 Hoff
Oslo, Norway 0218
Norway






This email was sent to <<Email Address>>
why did I get this?    unsubscribe from this list    update subscription preferences
ChannelB Podcasts · Drengsrudbekken 12 Asker · Oslo, 1383 · Norway